آیا تا بهحال درموقعیتی بودهاید که وسط یک مکالمۀ آلمانی کاملاً دستپاچه شده باشید؟
و تلاش کنید از معنی توضیحاتی که بهنظر غیرمرتبط میرسند، سر در بیاورید.
مثل زمانیکه همه چیز خوب پیش میرود تا اینکه، دوستتان چیز عجیبی راجعبه خرس در حال رقص و سوپ (که حاوی گوشت و سبزیجات است)دامپلینگ (یک نوع غذا) میگوید. چه اتفاقی میفتد؟
آیا منظورش گفتن آن بود؟ یا شما معنی لغت را کاملاً اشتباه فهمیدهاید؟
تبریک میگویم! این اشتباهی گرفتن به این معناست که زبان آلمانی شما برای فهمیدن معنای تحتالفظی چیزیکه دوستتان گفت، به حدکافی خوب است. اینک، زمان آن است که اصطلاحات رایج زبان آلمانی را یاد بگیرید و مهارتهای زبان آلمانیتان را به سطح بعدی افزایش دهید.
بعد از اینکه زمانی را صرف یادگرفتن اصطلاحات رایج آلمانی کردید، خواهید دید که متوجه نکات دقیق و ظریف و جدید کتابها و سریالهای تلویزیونی موردعلاقهتان، میشوید.
یادگیری اصطلاحات آلمانی نهتنها باعث افزایش درک مفاهیم آلمانی میشود، بلکه شما را با فرهنگ و تاریخ آلمان نیز آشنا میکند. اصطلاحات آلمانی سرشار از ارجاعات و اشاره به غذاهای محبوب آلمانی نظیر سوسیس، نان رولی، و خردل است. یادگیری زبان یکدفعه خوشمزه شد (و اگر میخواهید از این هم گرسنهتر شوید، حتماً پست ما، مربوط به لغات غذاهای آلمانی را ببینید).
بعضی وقتها، فقط یک اصطلاح است که کمکتان میکند تا منظورتان را دقیق بیان کنید. نهایتاً، هرکس برای نشاندادن نظرات و شخصیت خودش، بهطور متفاوت از زبان استفاده میکند. اصطلاحات کمکتان میکنند تا استایل آلمانی منحصربهفرد و مشخص خودتان را بیابید. حتماً نمیخواهید مثل کتابهای درسیتان –یا بدتر بهنظر برسید ، مثل مادربزرگ یا پدربزرگ کسی، که حرفزدنشان قدیمی است. خیلی هم خوب و عالی، هیچکس نمیخواهد اینگونه باشد؟ چه عالی! در زبان انگلیسی هم شبیه به این(اینگونه حرف نمیزنید) نیستید، پس چرا باید در زبان آلمانی اینگونه حرف بزنید؟ دانستن اصطلاحات درست میتواند کمکتان کند که بیشتراز هر زمان دیگری مثل خودتان باشید.
البته، نکتۀ قابلتوجه درمورد اصطلاحات این است که آنها میتوانند گیجکننده باشند و بهخاطر سپردنشان نیز سخت باشد، زیرا اغلب نمیتوانید از تکتک کلمات معنای آنها را بفهمید. باید آنها را در متن (بستر) یاد بگیرید.
FluentU بهترین ابزار برای اینکار است. FluentU ازطریق ویدئوهای موسیقی، آگهیهای تبلیغاتی و سخنرانیهای الهامبخش، اصطلاحات آلمانی و زبانی که در دنیای واقعی از آن استفاده میکنند را به شما آموزش میدهد. FluentU میگذارد که آلمانی واقعی را آنطور که مردم در زندگی واقعی از آن استفاده میکنند، یاد بگیرید.
میتوانید روی هر کلمهایکه میخواهید معنی آن را چک کنید، بزنید. برای هر تعریف، مثالهایی نوشته شده که کمکتان میکنند تا بفهمید از این کلمات چگونه استفاده شده است. اگر با کلمۀ جالبی برخوردید که معنای آنر ا نمیدانید، میتوانید آن را به یک لیست لغت اضافه کنید.
FluentU فقط مخصوص تماشای ویدئو نیست. بلکه یک خطمشی کامل برای یادگیری است. برای این طراحی شده تا همۀ لغات از هر ویدئویی را بطور موثر به شما یاد دهد. برای مشاهدۀ مثالهای بیشتر از لغتی که درحال یادگیری آن هستید، صفحه را به سمت چپ یا راست بکشید.
FluentU همچنین لغاتی را که درحال یادگیریشان هستید پیگیری میکند، و سپس براساس کلماتی که از قبل یاد گرفتهاید ویدئوها و مثالهایی را به شما پیشنهاد میکند. این یک تجربۀ کاملاً شخصی است.
پس، حال آنکه اصطلاحات موجود در این لیست، سطح زبان شما را ارتقا میدهند، با کمک FluentU در واقع نیازی نیست که بخواهید قبل از لذتبردن از محتوای بومی زبان آلمانی، زبان اصطلاحی را یاد بگیرید.
استفاده از FluentU را از وبسایت آغاز کنید، یا اپ آنرا از iTunes store یا Google Play Store دانلود کنید.
بهنظر رسیدن مثل یک بومی (native)
ما در این قسمت، لیست شگفتانگیزی ازاصطلاحات آلمانی را در کنار ترجمۀ تحت اللفظیشان، معادل فارسیشان، و مثالهایی از نحوۀ استفاده از آنها ارائه داده ایم. هرچه زودتر آنها را به زبان آلمانیتان اضافه کنید تا دوستان آلمانیزبانتان را تحت تاثیر قرار دهید!
Um den heiben Brei herumreden
ترجمۀ تحتاللفظی: حرفزدن دربارۀ فرنی داغ
معادل انگلیسی و فارسی: to beat around the bush (به مطلب اصلی نپرداختن)
(از آنجا که انتخابات بهزودی انجام خواهد شد، این سیاستمدار طفره میرود و اصل مطلب را نمیگوید.)
Da kannst du gift drauf nehmen
ترجمۀ تحتاللفظی: میتوانی روی آن سم بریزی.
معادل فارسی: میتوانی بر سر آن روی زندگیت شرط ببندی (مطمئن شوید که آن به وقوع خواهد پیوست)
(اون یه روزی معروف میشه، مطمئن باش که این اتفاق میفته.)
sich zum Affen machen
ترجمۀ تحتاللفظی: از یک نفر میمون ساختن
معادل فارسی: از خود یک احمق ساختن
(هنس اون کار رو به دست نمیاره، در طول مصاحبه، از خودش یه احمق ساخت و خودشو مسخرۀ دیگران کرد)
zwei Fliiegen mit einer Klappe schlagen
ترجمۀ تحتاللفظی: کشتن دو پرنده با یک ضربه
معادل فارسی: با یک تیر دو نشان زدن
(از آنجاییکه باید برم دنبال کارام تا بتونم تو مرکز شهر بدوم، پس میتونم با یه تیر دو نشون بزنم (هم میتونم برم دنبال کارام هم یه بهونهای میشه که تو مرکز شهر بدوم) )
eine Extrawurst verlangen
ترجمۀ تختاللفظی: درخواست برای سوسیس بیشتر
معادل فارسی: انتظار برخورد خاص و ویژهای (احترام)داشتن
(از اونجایی که اون پسر رئیسه، همیشه انتظار داره باهاش خاص برخورد بشه.)
Himmel und Holle in Bewegung setzen
ترجمۀ تحتاللفظی: بهشت و جهنم را به حرکت درآوردن
معادل فارسی: زمین و زمان را بههم دوختن
(اون برای بهدستآوردن دو تا بلیط کنسرت، زمین و زمانو بههم دوخت.)
Da steppt der Bar
ترجمۀ تحتاللفظی: خرس در آنجا میرقصد
معادل فارسی: مهمانی خوبی خواهد شد
(امشب میرم خونۀ ماریا. مهمونی خوبی خواهد شد.)
یک اصطلاح نزدیک و مرتبط به dancing bear(خرس درحال رقص)، burning air (هوای درحال سوختن) است.
این یک اصطلاح مشابه و با معنی یکسان است: Da brennt die Luft!
Tomaten auf den Augen haben
ترجمۀ تحتاللفظی: گذاشتن گوجه فرنگی بر روی چشمان یک نفر
معادل فارسی: در مورد اتفاقات درحال وقوع پیرامون، بیتوجه بودن
(دوستپسر آنا داره بهش خیانت میکنه، اما اون به اتفاقات اطرافش بی توجهه.)
Den Nagel auf den Kopf treffen
ترجمۀ تحتاللفظی: (عمل یا سخن) بهموقع و بهجا انجامدادن، تیر را به نشانزدن
معادل فارسی: (عمل یا سخن) بهموقع و بهجا انجام دادن، تیر را به نشان زدن
(تو درست میگی! درست زدی تو خال.)
Ich vershete nur Bahnof
ترجمۀ تحتاللفظی: من فقط میتوانم "ایستگاه قطار" را بفهمم.
معادل فارسی: از آن سر در نمیآورم
(تو متوجه گویشش میشی؟ منکه ازش سر در نمیارم.)
Weggehen wie warme Semmeln
ترجمۀ تحت اللفظی: شبیه نانهای رولی باشید
معادل فارسی: فروش زیاد داشتن
(شیرینیهایی که استفان درست کرده بود، رو هوا به فروش میرن.)
seinen Senf dazugeben
ترجمۀ تحتاللفظی: خردلشان را اضافه کنید
معادل فارسی: تحت هر شرایطی نظر خود را گفتن
(پیتر خیلی زیاد حرف میزنه، همیشه هم باید نظر خودشو تحت هر شرایطی بگه.)
jdm. Die Daumen drucken
ترجمۀ تحتاللفظی: فشاردادن انگشتان شصتتان برای کسی
معادل فارسی: برای کسی آرزوی موفقیتکردن
(موفق باشی! برات آرزوی موفقیت میکنم!)
etw. Wie seine Westentasche Kennen
ترجمۀ تحتاللفظی: چیزی را مثل جیب جلیقۀ یک نفر شناختن
معادل فارسی: مثل کف دست شناختن
(هیچ وقت تو برلین گم نمیشم. اونجا رو مثل کف دستم میشناسم.)
Man soll den Tag nicht vor dem Abend loben
ترجمۀ تحتاللفظی: تا قبل از غروب، از آن روز تمجید نکن
معادل فارسی: جوجه رو آخر پاییز میشمرن
(نگو آرژانتیم جام جهانی رو میبره، جوجه رو آخر پاییز میشمرن.)
Jdm. Ein Ohr abkauen
ترجمۀ تحتاللفظی: گوش یک نفر را با جویدن از بین ببرید
معال فارسی: سر یک نفر را (با زیاد حرفزدن) بردن
(اون بچه نمیتونه ساکت بشه. داره سرمو میبره.
Klar wie KloBbruhe
ترجمۀ تحتاللفظی: مانند سوپ دامپلینگ(نام یک نوع غذا)شفاف باشد.
معادل فارسی: بسیار واضح و قابل فهم
(متوجه منظورم میشی؟ واضحه؟)
Dumm wie Bohnenstroh
ترجمۀ تحتاللفظی: مثل کاه ساکتبودن
معادل فارسی: بسیار نادان بودن
(فقط مزخرف میگه، خیلی نادون و احمقه.)
die Kirche im Dorf lassen
ترجمۀ تحتاللفظی: کلیسا را در روستا بگذاری
معادل فارسی: هیجانزدهنشدن و از دستندادن کنترل احساسات
(فیلم بد نبود، لطفا هیجان زده نشو )
Schwein haben
ترجمۀ تحتاللفظی: یک خوک داشتن
معادل فارسی: بسیارخوش شانس بودن
(با اینکه درس نخوند، تو امتحان قبول شد. خیلی خوش شانسه.)
کشورهای آلمانی زبان | کلاس خصوصی زبان آلمانی
کاربرد اصطلاحات مهم زبان آلمانی
برای بهره بردن از ویدئوهای آموزشی حرفه ای اساتید خانه زبان دید، پیج های اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید :