کلیک کنید
در این مقاله نیز چند idioms در زبان انگلیسی را برای شما آموزش خواهیم داد. اصطلاحات گفتار شما را بسیار شیک و حرفه ای می کنند و استفاده از آن ها در بعضی از آزمون های بین المللی چون آیلتس (IELTS) می تواند نمره بالایی را برای شما تضمین کند.
زندگی پر از هیجان
مثال:
When Curtis turned forty, he decided he needed to live life in the fast lane, so he quit his job as a dentist and decided to tour Europe by motorcycle.
زمانی که کرتیس چهل ساله شد، تصمیم گرفت که زندگی هیجانی ای داشته باشد، بنابراین از شغلش به عنوان دندانپزشک استعفا داد و تصمیم گرفت که دور اروپا با موتورسیکلت سفر کند.
دیر شدن/ دقیقه ی نود
مثال: You gave me that main idea help in the nick of time—my teacher just gave us a quiz on that reading skill and I passed it!
تو ایده ی اصلی را دقیقه ی نود به من رساندی- معلمم همین حالا از ما کوییز گرفت و قبول شدم.
برملا کردن رازی/ لو دادن چیزی
مثال: Brady’s surprise party is going to be great if you don’t let the cat out of the bag.
سورپرایز جشن بردی عالی خواهد بود اگر تو چیزی را لو ندی.
هر چه بادا باد!
مثال: Look. I'm going to just try out for the cheerleading squad and let the chips fall where they may.
ببین. من بهرحال در مسابقه ی تیم تشویق کننده ها شرکت میکنم و هرچه بادا باد.
برای مطالعه و یادگیری اصطلاحات بیشتر پست های مرتبط در پایان مقاله را دنبال کنید.
دیوانه شدن/ عقل خود را از دست دادن
مثال: Mom has really lost her marbles; she's making me practice writing the ACT Essay seven times this week!
مادر واقعا عقلش را از دست داده؛ او مرا هفت بار در این هفته وادار به تمرین نوشتن انشای ACT کرد.
مثال: In Florida, the temperature drops below freezing only once in a blue moon.
در فلوریدا، دما فقط یک بار به حالت یخبندان میرسد.
واضح
مثال: It’s plain as day that you’re in love with her, so just admit it.
خیلی واضحه که تو عاشقشی، پس اقرار کن.
از اهمیت کمتری برخوردار بودن.
مثال: I hate playing second fiddle to my sister; she always does things better than I do!
من متنفرم از اینکه نسبت به خواهرم از اهمیت کمتری برخوردارم؛ او همیشه همه چیز را بهتر از من انجام میدهد.
به زبان آوردن چیزی که نباید گفته شود./ حرف نابجا زدن
مثال: Jessica really put her foot in her mouth when she asked about John’s job right after he lost it.
جسیکا با پرسیدن درباره ی شغل جان درست پس از اینکه او شغلش را از دست داد کار نابجایی کرد.
آرام شدن و عادی رفتار کردن/ خود را جمع و جور کردن
مثال: Pull yourself together, man! Sure, your best friend just dumped you and then you got hit by a car, but you can't let those things get you down
خودت را جمع کن مرد! درست است که بهترین دوستت تو را کنار گذاشته و بعدش ماشین تو را زده، اما نمیتوانی بگذاری چنین چیزهایی تو را از پا در بیاورند.
آکادمی دید برگزارکننده انواع دوره های تخصصی مکالمه زبان انگلیسی و آیلتس بصورت خصوصی، آنلاین و فشرده
لینک های مرتبط :
پکیج آموزش زبان انگلیسی با هوش مصنوعی موسسه زبان دید، راهحلی نوین و مؤثر برای یادگیری سریع و خودآموز زبان انگلیسی فراهم کرده است. این پکیج شامل ۲۰ ساعت محتوای آموزشی از جمله ویدئوهای متنوع و روشهای کاربردی استفاده از هوش مصنوعی مانند ChatGPT و Claude است که با تمرکز بر یادگیری تعاملی و شخصیسازی شده، زبانآموزان را برای آزمونهای آیلتس و تافل آماده میکند.
ورود به صفحهفرم مشاوره و تعیین سطح رایگان